گفتگو با یک جن گیر ! +18+
 
درباره وبلاگ


خوشبختی در سه جمله است: 1-تجربه از دیروز 2-استفاده از امروز 3-امید به فردا ولی ما زندگیمان را در این سه جمله تباه میکنیم: 1-حسرت از دیروز 2-اتلاف امروز 3-ترس از فردا...
آخرین مطالب
پيوندها
  • ردیاب ماشین
  • جلوپنجره اریو
  • اریو زوتی z300
  • جلو پنجره ایکس 60

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تفریحی وب و آدرس tafrihiweb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 9941
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

تفریحی وب
جایی برای خندیدن و سرگرم شدن




 گفتگو با یک جن گیر ! +18+

وقتی بچه بودم هر بار پای قصه ي مادر بزرگ و پدر بزرگم مي نشستم از موجوداتي حرف مي زدند كه آن موقع با اينكه مفهوم آن حرف ها را نمي فهيمدم ولي از شنيدن نام آن موجود مي ترسيدم و با ذهنيات كودكانه ام آن موجود را در اطرافم حس مي كردم . بارها وقتی در منطقه تاریکی تنها می شدم 

با یاد آوری نام آن موجوداتی که هیچ وقت به چشم ندیده بودم بی اختیار وحشت برم می داشت.آن موجود نا شناخته ای به نام جن بود.بارها در باره او داستان ها شنیده بودم ولی او از دایره فهم من فراتر بود. باور این که موجودی به این نام بر سر راهم سبز شود مرا از تاریکی می ترساند. از آن هنگام هیچ وقت درتنهایی خودم آرام و قرار نداشتم.

آیا جن ها همیشه باعث ترس و وحشت انسان ها می شوند مگر آن ها از چه چیزی آفریده شده اند که هیچ چیز قادر به رویت یا جلو گیری از صدمه زدن آن ها به انسان نیست. هنوز تکنولوژی و علم علی رغم پیشرفت شگرف خود قادر به تائید یا رد موجودیت جن ها نشده است. 

سخنان فوق از يك مرد 66 ساله به نام شيخ عباس نقل شده است كه در دل منطقه كوهستاني شرق كشور در روستاي وامنان
(جاده آزادشهر ، شاهرود) ساكن است .

شيخ عباس كه اكنون چند سالي است كار دعا نويسي و جن گيري را رها كرده است مي گويد اين كار را از پدربزرگ مادري اش آموخته است و کتابی را که برای این کار استفاده می کند از او به ارث برده است. کتابی به خط نستعلیق و به زبا ن های فارسی عربی و هندی نوشته شده و اشکال مختلفی در صفحات آن دیده می شود.
او از سن 25 سالگي شروع به اين كار نموده است. از خاطره اولین جن گیری اش و دیگر خاطراتش این چنین می گوید:


1. بار دیگر زن پنجاه ساله ای دچار جن گرفتگی شده بود برایش احضار خواندم هفت نفر جن آمدند. از آن ها در باره علت آزار و اذیتشان پرسیدم گفتند ما تقصیری نداریم. او برای یکی از فرزندان ما مشکلی پیش آورده و آب جوش روی بچه ما ریخته و او را سو زانده است. برای بچه آن ها طلسم نوشتم خوب شد.

2. اوایل کارم بود در حوالی آزاد شهر مردی چند گوسفند داشت نیمه شب گوسفندهای او را برده بودند وقتی نزد من آمد احضار آینه خواندم. دو بچه نابالغ را آوردم و برایشان احضار خواندم آن ها در آینه می دیدند. بچه ها گفتند دو نفر آمدند و گوسفندها را با تراکتور بردند و سرهایشان پوشیده است. گوسفندها را به کوهی بردند که زنی در را باز کرد.مشخصات را گفتند به کلانتری اطلاع داده شد و مامورین گوسفندها را در همان محل یافتند.

3. یک بار مردی دچار بیماری شده بود مرا به بالین اش بردند. او وقتی به رختخواب رفت انگار کس دیگری هم آن جا بود. شروع به راز و نیازهای عاشقانه با آن فرد کرد. جن ها را احضار کردم آن ها گفتند آن مرد عاشق یک پری شده است. آن پری از جلد او بیرون کردم و او را به زندگی برگرداندم.

4. در یک عروسی زنی جن زده شده بود. هر کسی چیزی می گفت. یکی می گفت موی دم گرگ بیاورید. یکی می گفت سبیل گربه بیاورید. همه این روش ها را امتحان کردند جواب نداد. من احضار خواندم فوری حرکت کرد. جن ها گفتند این زن چهار نفر ما را سوزانده است. بچه هایشان را هم احضار کردم آیه خواندم بهبود یافتند و آن ها رضایت دادند.


س:جن هايي كه به شما كمك مي كنند چه نوعي از جن ها هستند ؟ 

ج: آن ها مثل جن هاي ديگرند ولي در و طول زمان با من دوست شده اند .

س:چطور با شما دوست شده اند ؟

ج :چند مدتي شبها ذكر و دعا خواندم تا آن ها با من دوست شدند .

س:جن ها مانند آدم هاي معمولي ديده مي شوند ؟

ج :به نظر افراد بيمار بله ولي به نظر انسان هاي سالم ديده نمي شوند .

س:شما وقتي با آن ها صحبت مي كنيد آن ها را مي بينيد ؟

ج: نه ، ولي بيمار آن ها را مي بينيد و من از طريق اين بيمارها با آن ها ارتباط برقرار مي كنم .

س:علايم جن زدگان چيست ؟ يعني فردي كه دچار اين بيماري مي شود داراي چه علايمي است ؟

ج: سردرد ، گردن درد ، نا آرامي و غيره .

س:چند نوع جن داريم ؟

ج: جن ها هفتاد طايفه هستند. روايت مختلفي در اين مورد وجود دارد .

س:در كدام مناطق جن ها بيشتر ديده مي شوند ؟

ج: آن ها در همه جا هستند .

س:جن ها به چه زباني حرف مي زنند ؟

ج: به زبان هاي مختلف ، فارسي ، تركي ، عربي ، انگليسي و غيره .

س:اين جن ها را چگونه مي توان كشت ؟

ج: با آيات عظيم .

س:يعني با چاقو ، تفنگ و غيره نمي شود آن ها را كشت ؟

ج: نه .

س:مي گويند با سوزرن و ميخ مي توان جن ها را تسخير كرد آيا واقعيت دارد ؟

ج: نه ، ولي جن ها از كارد مي ترسند .

س:چه شرایطی برای فرد سالم پیش می آید که بیمار می شود؟

ج: جن زدگی به این دلیل است که فردی باعث مزاحمت جن ها شود. آن ها نیز برای انتقام او را دچار بیماری می کنند.

س:اذيت كردن جن ها چگونه است ؟

ج: يكي را مي ترسانند يكي را بي هوش مي كنند يكي را به غش مي اندازند .

س:آيا قيافه آن ها ترسناك است ؟

ج: بله خيلي ترسناك است .

س:براي اين كه آدم جن زده نشود چه كار بايد بكند ؟

ج: همیشه بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و آيات قرآن مانند آيت الكرسي ، حمد و سوره و غيره تلاوت نماید.

س:مي داني چقدر جن در اين دنيا وجود دارد ؟

ج: خيلي زياد

س:آيا پاهايشان سم است ؟

ج:نه فقط پرده دارد مثل پاي انسان است با كمي تفاوت

س:آيا جن ها در خانه هاي متروكه و حمام هاي خرابه ديده مي شوند ؟

ج: جن هايي كه در مناطق كثيف ديده مي شوند شياطين هستند .

س:چند تا ازپادشاهان جن را احضارکرده اید؟

ج:جن ها هفتاد پادشاه دارند که یازده تن از آنها احضار کرده ام و با سه نفر از آن ها دوست هستم
و برای رهایی مریض هایم از جن ها از این پادشاهان کمک می گیرم .

نشریه ندای ایران مرداد ماه سال 1383 شماره 208 و 209 
کتاب جن ها همه جا هستند ج ۲ نویسنده سید محمد مهد ی حسینی

گفت و گو با مردی که دچار جن زدگی شده بود

یحیی شاملو ۳۹سال دارد و در روستای وامنان به کشاورزی مشغول است.

س:چه اتفاقی برایتان افتاد؟

ج: هشت سال قبل از زمین زراعتی با تراکتورم به خانه می آمدم که سنگی از زیر چرخ تراکتور در رفت ومثل یک گلوله آتش شد اعتنایی نکردم به خانه برگشتم. قسمت هایی از بدنم حالت گرفتگی داشت.خوابیدم صبح که برای وضو گرفتن به حیاط رفتم ناگهان بی هوش روی زمین افتادم. وقتی به هوش آمدم دیدم شیخ عباس برایم دعا می خواند. مردی که سبیل های بلند داشت ظاهر شد و حالت اش عجیب بود.

س:قیافه اش به چه شکلی بود؟

ج: سیاه و قدی بلند داشت.

س:به شما چه می گفت؟

ج: می گفت می خواهم خفه ات کنم. تو سر بچه ام را شکسته ای. او با پتک به بدنه تراکتورم ضربه می زد.
او به این صورت می خواست مرا شکنجه و آزار دهد. شیخ عباس دعا خواند ناگهان درتاریکی گم شد.

س:چشم هایتان بسته بود و در ذهن او را تجسم می کردید؟

ج: نه خیلی واضح بود.

س:شیخ عباس از شما چه سوال های می کرد؟

ج: درباره علت کارهایش می پرسید او هم جواب میداد. بچه اش را احضار کرد دعایی خواند و او خوب شد.

س:وقتی زمین خوردی و سرت شکست او را دیدی؟

ج: همان لحظه افتادن او را دیدم.

س:وقتی شیخ عباس ورد احضار را خواند جن دیگری همراه با او ظاهر نشد؟

ج: نه خودش تنها بود. البته بعد از احضار بچه اش را هم دیدم. 

س:بچه اش به چه شکلی بود؟

ج: بر خلاف او سفید بود و لبا س های سفید بر تن داشت.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: